سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حزب جمهوری اسلامی

سیاستمدار اسلواک، مقابل خانه خود ترور شد

آفتاب: سیاست‌مدار اسلواک در مقابل خانه خود در جنوب این کشور ترور شد.

به گزارش خبرگزاری آلمان، لازلو باسترناک، عضو پارلمان نیترا و شهردار سابق "هوربانوو " عصر روز جمعه به ضرب گلوله کشته شد. 

هویت قاتل و انگیزه وی هنوز مشخص نشده است. 

این در شرایطی است که در گذشته نیز باسترناک مورد سوءقصد توسط افرادی ناشناس قرار گرفته بود. 

باسترناک همچنین عضو حزب ائتلاف مجارستانی بود. 

اعضای این حزب امروز به‌مناسبت گرامی‌داشت یاد همکار سابق خود، جلسه حزب را با یک دقیقه سکوت آغاز کردند.

منبع : آفتاب نیوز


آمادهباش تمام بیمارستانهای تأمین اجتماعی در پی گرما

آفتاب: مدیرکل درمان تأمین اجتماعی گفت: تمامی بیمارستان‌های تأمین اجتماعی به دلیل گرمای بیش از حد، در سراسر کشور آماده باش هستند.

فرید باران‌پوریان درباره گرمای شدید هوا، اظهار داشت: اورژانس‌ بیمارستان‌های تأمین اجتماعی برای ارائه خدمات آمادگی کامل دارند.

وی در ادامه افزود: یکی از شایع‌ترین بیماری‌هایی که در افزایش گرمای پیش از حد هوا رخ می‌دهد، گرمازدگی است و راه‌ درمان آن سرم‌تراپی است.


باران‌پوریان در توصیه به مردم گفت: مردم سعی کنند از آشامیدنی زیاد استفاده کنند و در فضای آزاد نباشند و افرادی که سابقه بیماری‌های قلبی و تنفسی دارند، سعی کنند از منزل بیرون ‌نروند.
منبع : آفتاب نیوز

مراسم دومین سالروز درگذشت خسرو شکیبایی فردا برگزار میشود

آفتاب: مراسم دومین سالروز درگذشت خسرو شکیبایی ساعت 18یکشنبه20تیرماه با سخنرانی جمشید مشایخی و مجید جعفری در تالار «ایوان شمس» برگزار می‌شود. 

این مراسم ضمن پخش تصاویری از پشت صحنه فیلم‌ها و فعالیت‌های اجتماعی‌خسرو شکیبایی، رسول نجفیان به یاد این هنرمند فقید قطعاتی را اجرا خواهد کرد.

در این مراسم از کتاب خسرو شکیبایی نیز رونمایی می‌شود. این کتاب در ??? صفحه در قطع رحلی بزرگ با عکس‌های اختصاصی از هنرمندان و افرادی که درباره خسرو شکیبایی اظهارنظر کرده‌اند توسط الهام قره‌خانی آماده شده است.

خسرو شکیبایی فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، با بازی در نقش کوتاهی در فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی، ????) اولین حضورش را در سینما رقم زد و با «هامون» داریوش مهرجویی در خاطره‌ها ماندگار شد.

شکیبایی در حدود ?? فیلم سینمایی حضور داشته است؛ که از میان آنها می توان به «دادشاه»، «صاعقه»، «دزد و نویسنده»، «رابطه»، «ترن»، «شکار»، «عبور از غبار»، «ابلیس»، «جست‌وجو در جزیره»، «بانو»، «پرواز را به خاطر بسپار»، «سارا»، «یک بار برای همیشه»، «بلوف»، «پری»، «درد مشترک»، لژیون»،«عاشقانه»، «خواهران غریب»، «سایه به سایه»، «سرزمین خورشید»، «روانی»، «زندگی»، «‌میکس»، «کاغذ بی‌خط»، «دختری به نام تندر»، «مزاحم»، «صبحانه‌ای برای دو نفر» ، «نسکافه داغ داغ» ،«دلشکسته» و «حیران» اشاره کرد.

این بازیگر که دریافت سه سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار را از این جشنواره در کلکسیون افتخاراتش دارد، در هشتمین دوره‌ی جشنواره فجر به خاطر فیلم«هامون» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را گرفت، سال‌ها بعد به خاطره فیلم «کیمیا» دوباره این سیمرغ را به خانه برد و سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در فیلم «سالاد فصل» گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دریافت دیپلم افتخار برای فیلم «اتوبوس شب)) بود

منبع :آفتاب نیوز


گفتگوی تمدنها

 آقای رئیس ! 


آقای دبیر کل و حضار محترم ! 


چراغ هستى آدمى با تمنای رستگاری روشن بوده و هست وجوهر قیام پیامبران الهى و نیز موضوع ; آموزش حکیمان و مربیان برجسته بشر نیز چیزی جز رستگاری نبوده است .

 

 

 

با اینهمه آنچه در ساحت ; پیدای تاریخ ، دل را مى آزارد، محرومیت و سیاه بختى آدمیان است محرومیت زنان و مردان و کودکانى که ; تحت تاثیر هوای قدرت های حاکم بوده و سیاه بختى حاکمانى که ازشفقت و همدلى با مردم خود محروم ; بوده اند و نظام داخلى و حتى حکومت خوب در تاریخ ، دولت مستعجل بوده است . 

 

شگفتا که کسانى به بهانه ; رستگاری مردم ، گاه بر اندیشه و اراده آدمیان لجام زده اند وآزادی آنان را سرکوب کرده اند و گاهى دیگر رستگاری را در برداشتن هر گونه لجامى از کام هوس سیری ناپذیرانسان و قربانى کردن عقل و عشق در پای معبد هوس تفسیر کرده اند.گاه به نام آزادی ، عدالت پایمال شده است و گاه دیگر به بهانه عدالت ، آزادی ; از میان رفته است و در نتیجه بشر ، هم از آزادی عادلانه و هم از عدالت آزادانه محروم مانده است . از آن روز که کسانى علم حقیقى را آن دانستند که توانایى بیاورد نه آنکه قدرت را مهار کند چند قرن بیش ; نمى گذرد. در این مدت به جای آنکه علم در خدمت رستگاری انسان و اعتلای شخصیت او باشد، در بیشتر موارد در خدمت افراد و گروههایى قرار گرفته که جز به آیین سود و فایده نمى اندیشند. در این چند قرن ، علاوه بر پیشرفتهای بزرگى که نصیب بشر شده است و بزرگ هم هست ، انسان بیش ازهمیشه طعم تلخى و تبعیض را چشیده است .

هم اکنون بازماندگان دو جنگ جهانى که ویرانگری آن بیشماربوده است در میان ; ما به سر مى برند و به رغم تاسیس سازمان ملل متحد که از دستاوردهای مثبت بشری است ،از صلح واقعى ; مبتنى بر عدالت کمتر اثر مى بینیم . وضعیت در جهان عقب نگه داشته شده اسفبارتر است و بسیاری از مردم این بخش جهان دچار قحطى ، بى سوادی و بیماری و برخى در بند حکومت هایى هستند که حتى زحمت تظاهر به مردمى بودن و پیروی ; ازموازین دموکراسى را به خود نمى دهند و محرومیت از پشتیبانى ملتهای خود را با وابستگى به ; قدرت های سودجو و سلطه گر جبران مى کنند.حکومت های سرکوبگر وابسته ، امکان تجربه مردم سالاری را از مردم مى گیرند و با ادامه سرکوب و ترور ،فرهنگ خشونت را در جامعه حکم فرما کرده ، خواسته یا ناخواسته مخالفان خود را به استفاده از زور وخشونت تشویق مى کنند . و لذا در این باب ، ملامت در درجه ; اول متوجه قدرت های تحمیل کننده این نظام هاو حمایت کننده از این حکومت هاست که حتى سازمانهای ; جاسوسى آنها به کارنامه زشت براندازی حکومت های ملى و حمایت از رژیمهای غیر مردمى مباهات ; مى کنند.این تصویر از جهان ، زشت و چندش آور است و تا روزی که حکیمان و خردمندان زمام امور را از دست سیاستمداران کم خرد و آزمند در نیاورند، نمى توان یکباره این تصویر را تغییر داد ولى با اینهمه به ; نظر من درآن سوی سیاهى و تباهى ، در عمق تاریخ مى توان از زیباییهای اصیل سراغ گرفت و به جرات ; مى توان گفت که زندگى بشر در مجموع ، رو به شکوفایى معنوی و مادی داشته است از جمله در همین ; قرن ، مبارزات ضداستعماری و حرکت استقلال خواهى بسیاری از ملت ها را مى توان نمونه آشکاری از این ; پیشرفت و شکوفایى دانست .

فروپاشى جهان دو قطبى در آخرین دهه این قرن و سیرشتابان جهان و ملل ; خواستار تساوی به سوی احراز اقتدار و ابراز هویت در عرصه بین المللى ، گامى به پیش به شمارمى رود. رویای جهان تک قطبى و تحت قیمومیت یک قدرت ، جز پنداری باطل و نشانه عقب ماندگى صاحبان این ; پندار از سیر تاریخ نیست و مطمئن هستم که حتى برخى از ملت های قدرتمند چون ملت آمریکا که ; سیاستمدارانشان خواب جهان یک قطبى را مى بینند وبا سوء استفاده از نام پرآوازه این ملت ها همه امکانات حیثیت ملى کشورشان را در پای فزون طلبى برخى اقلیت های صاحب منافع مادی و قومى قربانى مى کنند، به این وضع رضایت نخواهند داد و رشد افکار عمومى غرب در جهت پذیرش رابطه صلح آمیز بر پایه احترام متقابل گواه این مدعاست .

اینک آقای رئیس و حضار محترم ! اجازه مى خواهم از زبان انسانى سخن بگویم که از شرق ، از خاستگاه تمدن های درخشان و از مهدپرورش پیامبران والا مقام الهى : ابراهیم ،موسى ، عیسى و محمد آمده است .من از ایران سرفراز آمده ام به نمایندگى از ملتى بزرگ و پرآوازه که از دهها قرن پیش صاحب ; تمدن بوده و پس از پذیرش آیین اسلام ،در تاسیس و بسط تمدن اسلامى نقش ممتاز داشته است ملتى که با تکیه بر غنای فرهنگى و انسانى خویش تند باد های سخت خودکامگى و تحجر و نیز خودباختگى در برابر دیگران را از سر گذرانده و در دوران جدید تاریخش ، پیشتاز تاسیس جامعه مدنى و نظام مشروطیت در شرق جهان بوده هرچند که در اثر دخالت بیگانگان و نیز کم تجربگى در این آزمون ، ناکامیهایى داشته ; است .ملتى که یکى از طلایه داران مبارزه با استعمار و منادی استقلال بوده ، هر چند نهضت ملى او با کودتای خارجى شکست خورده است و ملتى که صاحب انقلابى مردمى است ، انقلابى که نه با کودتا و زور اسلحه آتشین که با سلاح کلام و ارشاد بر رژیم کودتا پیروز شده است و درمسیر تجربه نوین خود، جنگ تحمیلى هشت ساله و فشارها و تحریم ها و تهمت های گوناگون را تحمل کرده و بزرگترین قربانى ; تروریسم این پدیده شوم و نفرت انگیز قرن بیستم بوده است .

هم اکنون این ملت با تکیه بر گذشته خود بى آنکه دچار ارتجاع شود به فردای بهتر مى اندیشد و راه خود را با پشتگرمى به اصول و موازینى که ریشه در هویت دینى ، ملى ، تاریخى و انقلابى او دارد و با بهره ; گیری از دستاوردهای مثبت تمدن روزگار، با آزمایش وخطا به سوی آینده برتر مى پیماید. انقلاب اسلامى ; ملت ایران به رهبری حضرت امام خمینى ، انقلاب کلام در برابر زور و سرکوب بودو مطمئنا انقلابى که ; براندازی اش با کلام بوده است ، در دوران ساختن و آباد کردن ، بیشتر و بهتر مى تواند متکى بر کلام ; ومنطق باشد و به همین جهت نیز به جای جنگ تمدن ها منادی گفتگوی میان تمدن ها و فرهنگ ها است .من ; از این پایگاه و از منبر سازمان ملل متحد مى گویم که على رغم سختى ها و مصیبت ها ، سیر زندگى بشر به ; سوی رهایى و آزادی است و این تقدیر و سنت تغییر ناپذیر خداوند است و مطمئنا بداندیشى و زشت کاری ; برخى از بندگان او نمى تواند تقدیر خداوندو مسیر تاریخ را دگرگون کند. آقای رئیس ! سابقه کلمه تاریخ از کلمه فلسفه بیشتر است و محور تاریخ ، انسان است و تاریخ عبارت است ; از بازتاب نور وجود بر جهات و شوون گوناگون آدمى و در نتیجه حقیقتى است کلى و یگانه در عین تکثر و تعدد واین یگانه هرگاه که جامه نوکند ، عهد جدیدی به ظهور مى رسد.

داوری ما درباره تاریخ ، در گرو داوری ما درباره وجود آدمى است که مدار و محور تاریخ است .((بنى آدم )) که سعدی باتاسى به روایتى ; از پیامبر عظیم الشان اسلام و به زیبایى هر چه تمامتر ، آنان را به عنوان عضوهای به هم پیوسته یک بدن ; توصیف مى کند ، در دسترس زیست شناسى و روانشناسى نیست . برای شناخت انسان باید نگاهى ; فیلسوفانه و متفکرانه به بشر و تاریخ بیفکنیم .آدمى از آنجا که به دست خداوند و به صورت او آفریده ; شده است و پروردگار از روح خویش در او دمیده است ، یک حقیقت بیش نیست و تاریخ او بیش از یک تاریخ ; نمى تواند باشد. دست خدا او را تاریخ و اختیار و قدرت انتخاب ، و صورت خداوند او را فرهنگ ومعنویت ، و روح پروردگار او را زندگى و جنبش بخشیده است . از اینجاست که انسان دارای تاریخ و فرهنگ و آزادی ; است . وحدت بشرو یگانگى تاریخ انسانى ، علاوه بر مبداء مى تواند وحدت ، غایت و نهایت نیز داشته باشد و غایت تاریخ چیزی جز فرهنگ معنوی وشرط لازم آن یعنى آزادی واقعى بشر نیست .

انسان چه در چنبر ادوار همیشه تکرار شونده هستى گرفتار باشد و چه در آنات و ایام زمان تاریخى ، و تاریخ را چه تاریخ به پیش ببرد، چه سوایق نفسانى ، چه شیوه تولید و چه قهرمان ابر مرد ، نکته مسلم آن ; است که فقط با اکسیر ایمان که عبارت است از (( برداشته شدن قیدهای جدید و قدیمى از دست و پای آدمى ; )) مى توان از دایره تکرار ازلى یا از سلطه ضرورت تاریخى به فراخنای آزادی و رهایى فراز آمد. همچنانکه با نفس حیاتبخش آزادی است که امکان انتخاب معنویت و ایمان فراهم مى شود و او مى تواند چنین بسراید که :((چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد.)) و یا (( اگر به کوه بگوید که به دریا فکنده شود چنین گردد.))با چنین فهم و تفسیر از آزادی است که مى توان از کرامت و فضیلت انسان ، هم در برابر استیلای سیاسى دولتها و هم در برابر هجوم بادهای مسموم نومیدی و سرگشتگى دفاع کرد و سیر تاریخ را به سوی آزادی دانست .تاریخ انسان ، تاریخ آزادی است و تنها فهم تاریخ به مثابه میدان تجلى آزادی است ; که مى تواند گذشته را بر ما مفتوح و ما را از آن بهره مند سازد، و با عزل نظر از همه نظام های فلسفى که ; کوشیده اند برای تاریخ معنى ، جهت و قوانین تحول بیابند، چون تاریخ بشری تاریخ آزادی است ، انسان آزاد از قیدهای تحمیلى و استثمار و استعباد اجتماعى و نیز آزاد از زنجیره غرایز تلطیف نشده حیوانى ; چون خشونت و درنده خویى ، طبق سرشت انسانى خود جانب حق و عدالت را خواهد گرفت و تاریخ انسان ، تاریخ شکوهمندی حق و فعلیت یافتن عدالت خواهد بود و این سخن رامى توان بیان دیگری از نظریه دینى ; معروف مهدویت دانست . کوتاه سخن اینکه ، تاریخ را چه تجربى و استقرایى بررسى کنیم و چه شهودی ، غالب متفکران نهایتا یک ; سخن مشترک دارند و آن عبارت است از شکوفایى بیشتر حقیقت انسان و رفع پرده ها و موانع از ذهن و قلب او . من عمدا به جای اصطلاحات متداولى چون پیشرفت تاریخى ، کلمه شکوفایى را به کار بردم تا تاکید کنم که طرفدار هر کدام از نظریه های معروف و مهم فلسفه تاریخ باشیم ،مى توانیم در این استنباط عمومى کلى از تاریخ همصدا باشیم .ایجاد و استمرار سازمان ملل متحد را مى توان شاهدی بر حرکت تکاملى ; جهان و جامعه بشری تلقى نمود. اینکه در زمان ما نیاز به کوشش و بحث زیاد نیست تا همگان بپذیرند که به ; جای جنگ و خونریزی و کشتار مى توان و باید با یکدیگر گفتگو کرد، چندان آسان به دست نیامده است .

 البته تا وقتى زورمندان کم خرد این امکان و قدرت را داشته باشند که در لحظه یى کوتاه ، گل و لبخند و امید درخت را با تیغ بلاهت و قساوت از چهره زمین پاک کنند، باید جشن پیروزی نهایى کلمه بر شمشیر را به ; تاخیر انداخت . قرن گذشته علاوه برجلوه های خشونت و انسان آزاری استعمار قدیم و بیداد بى همانند میراث خواران جدید آن ، قرن ظهور و سقوط حکومتهای توتالیتر نیزبود. امید است قرن آینده قرن نظام ها حکومتهایى باشد که زور و خشونت را تقدیس نکنند و باطن قدرت سیاسى ، محبت و عدالت باشد به ; گونه ای که گفت وگوی تمدن ها مظهر و مجلای آن باطن باشد. آقای رئیس ، خانم ها و آقایان ! اینک پرسش این است که آیا سازمان ملل متحد در این جهت چه تحولى در درون خود به اقتضای وضعیت ; جدید ایجاد خواهد کردو چه تاثیری در این سیر و صیرورت زندگى بشر خواستار رستگاری خواهد داشت ; ؟به نام جمهوری اسلامى ایران پیشنهاد مى کنم که به عنوان گام اول ، سال 2001، از سوی سازمان ملل ; سال گفت وگوی تمدن ها نامیده شود ، با این امید که با این گفتگو، نخستین گامهای ضروری برای ; تحقق عدالت و آزادی جهانى برداشته بشود.از والاترین دستاورهای این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت ; گفتگو و جلوگیری از کاربرد زور ، توسعه تعامل و تفاهم در زمینه های فرهنگى ، اقتصادی و سیاسى و تقویت مبانى آزادی و عدالت و حقوق انسانى است . استقرار و توسعه مدنیت ، چه در صحنه کشورها وچه ; در پهنه جهانى ، در گرو گفتگو میان جوامع و تمدن ها با سلایق ، آرا و نظرات متفاوت است .

اگر بشریت در آستانه هزاره و قرن آتى تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفتگو و جایگزینى خصومت و ستیزه ; جویى با تفاهم و گفتگو استوار سازد، دستاورد ارزشمندی برای نسل آتى به ارمغان آورده است .از سوی ; دیگر جا دارد مااعضای سازمان ملل متحد به بازنگری در تاریخ شکل گیری این سازمان بپردازیم و با گفت وگوی منطقى ، آن را اصلاح و کامل کنیم . شکل گیری سازمان ملل متحد همزمان با دوره سیاهى از زندگى بشر بود که بسیاری از کشورهای عضو ، شرایطتلخ و شوم دوران استعمار را تجربه مى کردند و در نتیجه سازمان ، نمادی از سلطه باشگاه قدرت ناعادلانه حاکم در جهان شد. امروزشرایط دگرگون شده ; است و فرصت تجدید سامان این سازمان و بخصوص تغییر ساختار شورای امنیت فراهم آمده است .در اینجا لازم مى دانم به گفته راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامى در سخنرانى افتتاحیه نشست سران ; کنفرانس اسلامى در تهران اشاره کنم که کشورهای اسلامى به نمایندگى از یک میلیارد و چند صد میلیون ; نفوس ، دارای یک کرسى دایم در شورای امنیت سازمان ملل متحد شوند و تا وقتى حق وتو باقى است ، ششمین عضو دارای حق وتو در آن شورا باشند و همین امر را مى توان نسبت به کشورهای عضو جنبش ; عدم تعهد نیز تعمیم داد. وقت آن رسیده است که همگى با تفاهم ، بر حق تبعیض آمیز (( وتو )) خط بطلان بکشیم و گام دیگری را در به رسمیت شناختن حق مساوی و عادلانه همه کشورهای عضو برداریم .

آقای رئیس ،
حاضران محترم !
بیاییم همگى علیه نسل کشى ، تجاوز و تحقیر انسان در گوشه گوشه جهان ، دست اتحاد به هم بدهیم و جلوی فاجعه های ننگینى که از جمله در فلسطین و افغانستان و کوزوو و در بسیاری از نقاط افریقا و آسیا آمریکای لاتین ، چهره انسانى این قرن را سیاه کرده است ،بگیریم .امنیت و صلح در خاورمیانه که امری ; ضروری است ، با به رسمیت شناختن حق همه فلسطینیان برای حاکمیت بر سرزمین آباء واجدادیشان ; برقرار خواهد شد. بیت المقدس اشغالى خانه تفاهم و گفتگو است و به این جهت صدای بیت المقدس که از اعماق تاریخ به گوش مى رسد صدای بالذات ضد نژادپرستى و ضد صهیونیستى است . در بیت المقدس ، ادیان ; بزرگ مى توانند در کنار یکدیگر به طورمسالمت آمیز زندگى کنند و سلطه حکومت اسراییل در آنجا مخالف ; این همزیستى و همدلى است . فلسطین خانه فلسطینینان ( اعم ازمسلمان و مسیحى و یهودی ) است نه ; آزمایشگاه هوسهای خشونت آمیز صهیونیست ها.در افغانستان هیچ راه حل نظامى ای برای از بین رفتن ; مشکل وجود ندارد.

اعلام انزجار گسترده جهانى نسبت به قتل عام های وسیع ونسل کشى ، بویژه قتل ; فجیع دیپلمات ها و خبرنگار ایرانى و ادامه اسارت کمک رسانان ایرانى توسط طالبان ، ضرورت فکر در این ; فجایع و اقدام عاجل برای محاکمه و مجازات عاملان این جنایات را مى طلبد . سرزمین افغانستان با مردم ; رشید و فرهنگ دوست ، اینک به پایگاه اصلى خشونت و ترور و تولید و توزیع مواد مخدر تبدیل شده است . مردم افغانستان همچون مردم دیگر نقاط جهان حق انتخاب دارند وحق دارند از حکومتى فراگیر با پایگاه ; وسیع اجتماعى که همه اقوام ، همه گروهها و سلایق را نمایندگى کند برخوردار باشند . این تنها راه اعاده ; آرامش به افغانستان است . اما برای نیل به آن ، به تصمیماتى جدی وهمکاری همه جانبه نیاز است تا امکان ارتزاق گروهها از طریق تولید مواد مخدر ، فروش سلاح و نیز تروریسم مسدود گردد.سازمان ملل ; متحد به کمک سازمان کنفرانس اسلامى و کشورهای ذی دخل مى توانند هر چه زودتر همه طرف های درگیر را به پای میزمذاکره بکشاند و زمینه را برای انتخاب آزاد مردم مظلوم و رنج کشیده افغانستان فراهم آورد یاغیان را با پشتوانه اراده جهانى به سر جای خود بنشاند و از هم اکنون برای بسیج کمکهای بین المللى ; پس از دستیابى به این شرایط ضروری سیاسى ، برنامه ریزی و هماهنگى کند.در کوزوو باید حق عادلانه ; مردم تحت فشار این ایالت به رسمیت شناخته شود و دولت یوگسلاوی وادار شود که به این حق ; احترام بگذارد. آقای رئیس ، خانمها و آقایان ! کوشش صادقانه برای مبارزه با تروریسم ، در تمامى اشکال آن و از جمله تروریسم دولتى ، یکى دیگر از نکات مورد اهتمام جمهوری اسلامى ایران است .

تروریسم ، محصول نومیدی و پوچ انگاری ( نیهیلیسم ) است و در جهانى که بر مدار قهر و غلبه مى چرخد ، مبارزه جدی با تروریسم از حد حرف و شعار جلوتر نخواهد رفت . مبارزه واقعى با تروریسم باید همراه با مبارزه برای عدالت باشد . البته این سخن نباید به ; معنى توجیه نوعى تروریسم تفسیر شود. ما به صراحت اعلام مى کنیم که به اقتضای موازین دینى و اخلاقى فرهنگى خود، با تروریسم در کلیه اشکال آن مخالفیم و با آن به جد مقابله خواهیم کرد. خلاصه آنکه باید برای ریشه کن کردن حقیقى این پدیده شوم ، همراه با مبارزه با عوامل فعلى آن از طریق همکاری جدی و شفاف بین المللى ، در راه تحقق عدالت در جهان کوشش کنیم .جهان در آستانه هزاره سوم باید از کابوس ; جنگ هسته ای و سلاح های کشتار جمعى نیز رهایى یابد . آزمایش های اخیر هسته ای درمنطقه ما به ; نگرانیها و پیچیدگیهای جدیدی دامن زده که این ضرورت را دو چندان مى کند.ما باید بپذیریم که فکر دستیابى به امنیت از طریق این تسلیحات ، توهمى بیش نیست . نمایش عزم جهانى برای نابودی تمامى زراد خانه های کشتار جمعى در یک چارچوب زمانى معین ، مبارزه با تولید وگسترش این سلاح ها را هدفمند و پرشتاب خواهد نمود . ایجاد مناطق عاری از سلاح های کشتار جمعى بویژه در منطقه خاورمیانه ، گام اولیه ; مناسبى در مسیر مبارزه با بى اعتمادی و تشنج ناشى از این تسلیحات است .

ما به عنوان قربانیان سلاح های ; کشتار جمعى ، بیش ازدیگران بر آثار دهشتناک این سلاح ها واقفیم و لذا در تاسیس و تقویت ترتیبات جهان ; شمول برای امحای آنها پیشتاز خواهیم بود.امنیت ، توسعه و رفاه در جهان سوم مستلزم تقویت مبانى ; همکاری و بکارگیری روش های حساب شده به منظور اعتماد سازی است . خوشحالیم که هشتمین نشست ; سران کنفرانس اسلامى در تهران ، با تشخیص این ضرورت ، ساز و کار مناسبى را برای تقویت همکاری ; واعتماد بر مبنای گفت و گو میان کشورهای اسلامى پایه گذاری کرد. من در اینجا به عنوان نخستین گام در این مسیر ، کشورهای منطقه خلیج فارس را که در یک دهه شاهد دو جنگ ویرانگر بوده اند ، به ایجاد یک ; نظام امنیت و همکاری در منطقه خلیج فارس دعوت مى کنم . کوتاه سخن آنکه اعتماد و صلح بدون بازنگری جدی مبانى فکری جنگ سرد، میسر نیست . توسعه فرهنگ ; صلح نیازمند پذیرش نقش سازنده ملت ها و پرهیزی از سلطه طلبى ، یکجانبه گرایى ، تقلیل و حذف است ; جمهوری اسلامى ایران به اقتضای مبانى اعتقادی و مایه های تمدن دیرپای خود، خواستار جهانى سرشار از صلح و آرامش براساس کرامت انسانى است و تشنج زدایى را سر لوحه سیاست خارجى خود قرار داده ; است و بر مبنای اصول انقلاب اسلامى ، سیاست موزون گسترش روابط با همسایگان و دیگر کشورها را بر پایه احترام عملى به استقلال و برابری حقوق بین کشورها، ادامه خواهد داد.صلح تمام عیار، علاوه بر صلح ; میان انسان ها شامل صلح میان انسان وطبیعت نیز مى شود .انسان باید از غلبه و استیلا بر طبیعت دست بر دارد و در آینده ، بیشتر بر هماهنگى میان انسان و طبیعت تاکید کند.حفظ محیط زیست به مثابه میراث ; مشترک طبیعى از مهمترین اولویت های قرن آتى است .

در پایان سخن مایلم بر نقش خانواده ، زنان و جوانان در ساختن فردایى بهتر، و تحکیم بنیانهای جامعه مدنى جهانى تاکید نمایم .خانواده بستر بى بدیل ; رشد جامعه بشری و اعتلای شخصیت فردی اجتماعى انسان است . متاسفانه در روزگار ما و بخصوص در جهان صنعتى ، پایه های خانه و خانواده بشدت لرزان شده است و خطر فروپاشى آن تهدید بزرگى برای ; زندگى سالم مادی ، معنوی و عاطفى بشر است . همت جهانى باید برای مقابله با این خطر برانگیخته شود تا مبادا چراغ این کانون گرم محبت و عاطفه و تربیت ، در برابرتند باد های سرد سود طلبى و هوس پرستى و ظاهربینى به خاموشى گراید.

تلاشهای جهانى برای ترویج احترام و حفظ و گسترش حقوق زنان ، نیازمند بازنگری در نگاههای سنتى و متداول ناصواب نسبت به زن است . هم دیدگاهى که با پندار نادرست برتری ; مرد ، به زن و مرد و انسانیت جفا مى کند و هم آنکه با نادیده گرفتن اختلاف میان زن ومرد، همان ستم را روا مى دارد. باید بپذیریم که زن و مرد هر دو انسانهای بزرگ و شایسته رشد و پیشرفت عقلانى ، عاطفى ، فکری ،اجتماعى ، فرهنگى و سیاسى در جامعه هستند و توسعه همه جانبه و پایدار، تنها با حضور و مشارکت فعال هر دو میسر مى شود.ملل متحد در آستانه قرن و هزاره آینده باید نسل آینده را که صاحب ; این قرنند باور کند و آنچه را که لازمه این باور است ، بپذیرد.بپذیریم که قیم جوانان نیستیم و جوان باید آگاهانه و مختارانه در فرآیند رشد و توسعه حضور داشته باشد.با چنین دیدگاه نو و به کمک توان و اندیشه پویای نسل جدید ، یقینا مى توان آینده ای به مراتب بهتر و درخشان تر برای قرن آتى رقم زد. از توجه شما متشکرم .   

  

 


چه کسی می خواهد آقای معاون اول برود ؟


فرارو- هفته گذشته در بخش‌های از استان کردستان پیامکی مشکوک با این عنوان که "محمدرضا رحیمی برکنار شد"، برای برخی شهروندان استان ارسال شد. مضمون این پیام تاکنون تحقق پیدا نکرده است اما پیش از این اخباری مبنی بر برکناری قریب الوقوع معاون اول رییس جمهور منتشر شده بود که توسط اسفندیار رحیم مشایی تکذیب شد.

به گزارش فرارو، محمود احمدی نژاد روز گذشته در کنفرانس خبری خود به دفاع از محمد رضا رحیمی پرداخت و در پاسخ به پرسشی در باره اتهامات وارده به رحیمی گفت: «قوه قضائیه باید به شکایت معاون اول رئیس‌جمهور درباره افترائات چند نفر به سرعت رسیدگی کند.»

وی بدون اشاره به شکایت متقابل نمایندگان از معاون اولش با بیان اینکه "معاون اول رئیس‌جمهور از عده‌ای که او را متهم کرده اند شکایت کرده است" مجدد تاکید کرد: «خیلی خوب است که به این شکایت فورا رسیدگی شود تا آحاد جامعه احساس امنیت کنند.»

الیاس نادران به عنوان کسی که به رحیمی اتهام اقتصادی زده است به اظهارات احمدی نژاد واکنش نشان داد وگفت: «من از پیشنهاد رئیس جمهوراستقبال می کنم. اما این پیشنهاد نیازمند مقدماتی است که قانونا و منطقا ابتدا باید این مقدمات طی شود.»

نماینده مردم تهران در ادامه افزود: «فعلا از آقای رحیمی شکایت شده است و در همین رابطه هم کمیته سه نفره ای برای پی گیری این پرونده در قوه قضائیه ایجاد شده است. منطق حکم می‌کند که اول آقای احمدی‌نژاد اجازه دهند به اتهامات معاون اول دولت رسیدگی شود و البته اگر وی تبرئه شد آن وقت به شکایت رحیمی رسیدگی شود.»

در اوایل سال جاری یکی از نمایندگان تهران در صحن علنی مجلس معاون اول رییس جمهور را به فساد مالی گسترده متهم کرد و او را سردسته باند موسوم به "فاطمی" معرفی نمود.

نادران در آن روز گفت: «رحیمی رئیس حلقه خیابان فاطمی است که در مورد منابع فاسد و توزیع آنها تصمیم‌گیری می‌کرد و تقریبا تمام اعضای این حلقه به جز وی دستگیر شدند و اینکه کسی را به دلیل مسوولیت اجرایی مستثنا کنند نه عادلانه است و نه اقدام درستی است.»

نادران با بیان اینکه جابر ابدالی، الیاس محمودی و مسعودی اعضای کمیته فاطمی هستند، تصریح کرد: «در مورد اینکه گفته می‌شود رحیمی در توزیع پول‌ها نقش نداشته و چک‌ها را جابر ابدالی امضا می‌کرده است هم باید گفت حساب و چک‌ها از جابر ابدالی است اما خط موجود در چک‌ها مربوط به فرد دیگری است و مشخص کردن اینکه خط متعلق به چه کسی است کار سختی نیست و مهم‌تر از توزیع پول منشاء فاسدی است که پول‌ها از آن تامین شده و رحیمی باید نسبت به آن به مردم و دستگاه قضایی پاسخ دهد.»

این شروع درگیری نادران و رحیمی بود مسئله که پیش از آن نیز وجود داشت اما به این شکل نبود. نادران پیش از افشاگری درباره فساد اقتصادی رحیمی بارها در مجلس مدرک دکترای رحیمی را زیر سوال برده بود اما هنگامی که به رحیمی اتهام اقتصادی وارد کرد مورد اعتراض شدید دولت قرار گرفت.

محمد رضا رحیمی هم دست به کار شد و از نادران به قوه قضائیه شکایت کرد نادران هم در این مسیر قرار گرفت و او نیز شکایتی ارائه کرد.

در حالی که قوه قضائیه بارها به مسئله برخورد با مفسدان اقتصادی تاکید کرده است اما تاکنون خبری درباره روند بررسی این پرونده منتشر نشده است.

از سوی دیگر به نظر نمی‌رسد نادران در این راه تنها باشد چرا که نمایندگان پر نفوذی هم‌چون احمد توکلی، علیرضا زاکانی و.. بارها از نادران حمایت کرده‌اند.

اما در حالی که که دعوا هم‌چنان ادامه داشت، ماه گذشته یک سایت خبری از برکناری محمد رضا رحیمی خبر داد و "حمید بقایی" رییس سازمان میراث فرهنگی را جانشین احتمالی او دانست.

این خبر چند روز بعد توسط رییس دفتر احمدی نژاد تکذیب شد. رحیم مشایی گفت که تا پایان سال جاری در سطح کلان دولت تغییرات صورت نخواهد گرفت.

با وجود این‌که خبر برکناری محمد رضا رحیمی تکذیب شد اما در اواخر هفته گذشته پیامکی مشکوک از منبعی ناشناخته با این عنوان که "محمد رضا رحیمی برکنار شد" در برخی از شهرهای استان کردستان به ویژه شهر قروه (محل تولد محمدرضا رحیمی) برای شهروندان ارسال گردید که موجبات دامن زدن به پروژه برکناری معاون اول رییس جمهور را فراهم نمود. 

                                                                 منبع : فرارو


مسدود شدن 41 حساب ایرانی در امارات

 


یکی از اعضای اتاق بازرگانی ایران با ارائه توضیحاتی درباره مسدود شدن 41 حساب بانکی ایرانیان در امارات تصریح کرد که این حساب‌ها برای بازرگانان شناخته شده‌ی ایرانی نیست و پس از قطع‌نامه اخیر اتفاق جدیدی رخ نداده است.

حمید حسینی با تایید مسدود شدن 41 حساب ایران در بانک‌های امارات، در این مورد توضیح داد: در بررسی که من از این موضوع کردم، در این لیست کسی که کار تجاری انجام دهد و در این بخش شاخص باشد، نبوده است و شاید این برای بعضی از سازمان‌ها و ارگان‌ها باشد که در آنجا دفتری داشتند.

وی ادامه داد: در این مورد ادعای اماراتی‌ها این است که به دلیل صادرات و یا واردات به ایران، حساب بانکی کسی را مسدود نکرده‌اند، بلکه ادعاهایشان طبق قطعنامه‌ سازمان ملل و مربوط به مواردی مانند بحث کالاهای با مصارف دوگانه و انتقال تکنولوژی و موارد خاص است.

به گفته این عضو اتاق بازرگانی ایران، هنوز جایی ادعا نشده که فراتر از قطع‌نامه بخواهند اقدامی انجام دهند.

حسینی با تاکید بر اینکه باید با مذاکره و تعامل این مسائل رقیق‌تر شوند، تصریح کرد که این 41 حساب بانکی مسدود شده برای بازرگانانی که شناخته شده و در کار بازار باشند، نیست اما در سری قبل که این چنین اتفاقی افتاده بود چند نفر افراد شناخته شده‌ای بودند که به آنان اعلام شده بود دیگر حق تجارت با امارات را ندارند.

وی در این مورد یادآور شد: این موضوع برای چهار، پنج ماه پیش بود که خیلی‌ها از آن‌ افراد، با این برخورد اماراتی‌ها، به سمت بازارهای چین و مالزی رفتند؛ اما در سری اخیر، کسی نتوانسته مورد ملموسی در بازار پیدا کند و موردی را بیاورد؛ این‌ها مقداری هم تبلیغات بوده است.

رییس اتحادیه صادرکنندگان فراورده‌های نفتی در پایان متذکر شد: نمی‌توان گفت که اتفاق خاصی بعد از قطع‌نامه رخ داده است. اتفاق خاصی نیفتاده است.

                                                               مرجع : ایسنا

روایت هاشمی رفسنجانی از ترور مقام معظم رهبری در سال 1360


رئیس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام در آستانه سالروز 7 تیر و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران ایشان به بیان دیدگاه خود از این حادثه پرداخت. 

در بخشی از این دیگاه آمده است : انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء می‌کرد - که با وجود امام نمی‌کرد-، امروز مطهری‌ها، بهشتی‌ها، باهنرها و رجایی‌ها فراوانند و حتی اگر تیر تهمت‌ها برای ترور شخصیت‌ها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمی‌گذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشک و حتی شاخ و برگ‌هایش پژمرده گردد. 

متن این دیدگاه در ادامه می‌آید:
بیست و نه سال پیش، بعدازظهر روز 7 تیرماه در لحظات پایانی یک جلسه طولانی شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران که درباره مسائل جنگ و انتخاب وزیر امور خارجه بود و بسیاری از دوستان و مسئولان آن روز به‌ویژه دو همسنگر دیرینم آیت‌الله دکتر بهشتی و آیت‌الله دکتر باهنر حضور داشتند، خبر آوردند که حال همسنگر دیگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای که روز قبل در یک بمب‌گذاری در مسجد ابوذر مجروح شده بود، وخیم است. 

در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار – که در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد که من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم، دکتر باهنر به خاطر خستگی مفرط، لحظاتی قبل از انفجار در حال ترک محل بودند که قبل از خروج از درب حیاط موج انفجار همراه با شعله ایشان را متوقف می‌کند تا پس از حادثه شاهد و مخبر صادقی از منظره دهشت‌بار باشند و دکتر بهشتی بماند تا در جلسه‌ای دیگر با مسئولان عضو حزب از قوای مقننه، قضائیه و مجریه، درباره مسائل کشور بحث و تبادل‌نظر کنند. 

وخامت حال آیت‌الله خامنه‌ای به‌گونه‌ای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش می‌کردند. 

با اینکه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیروقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمی‌دانم چقدر گذشت که صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آن سوی تلفن، شکسته و بسته خبر از حادثه‌ای در سرچشمه داد که بر من آوار شد. 

چشمم را بر هم گذاشتم، قیافه و اسم همه کسانی به نظر می‌آمد که قرار بود در آن جلسه باشند، مخصوصاً آخرین لحظات دیدار من با دکتر بهشتی و سخنانش که در آستانه خروجی درب که فکر می‌کنم گفتند: «تو برو، آنجا واجب‌تر است و ما اینجا را اداره می‌کنیم.» 

نمی‌توانستم باور کنم که پس از مطهری، مفتح، هاشمی‌نژاد که رفته بودند و خامنه‌ای که معلوم نبود می‌ماند یا می‌رود، حالا بهشتی و باهنر هم رفته باشند. گویی آسمان بر من فرود آمده بود و غم با همه سنگینی خویش قلبم را می‌فشرد و صدای زنگ تلفن که گاه‌گاه به گوش می‌رسید و فاطمه، دخترم، برمی‌داشت و با خبرهای ضد و نقیضی که می‌شنید، بر التهاب قلبم، آب می‌زد و آتش. 

نمی‌دانستم چکار کنم، مأموران امنیتی اجازه حضورم را در محل حادثه نمی‌دادند و کلام تکراری آنها در پاسخ به پرسش تکراری من که «چه شده؟» این بود که صدای آمبولانس‌ها قطع نمی‌شود، مردم مشغول بیرون کشیدن جنازه‌ها و مجروحان از زیر آوارها هستند. 

در گرماگرم آن لحظات هیجانی، صدای تلفن مرا به سوی خویش برد و وقتی گوشی را برداشتم، دیدم صدای دوست‌داشتنی دکتر باهنر است که انگار از آسمان‌ها صحبت می‌کند، بغض‌آلود و متعجب سلام و علیک کردیم. من فکر می‌کردم او نیز در جلسه است. او گفت: دربان به من گفته بود که تو از درب خارج شده‌ای. پرسیدم: چه شد؟ تو چه شده‌ای؟ گفت: «قبل از شروع جلسه، آقای درخشان (یکی از شهدا) که خستگی مفرط مرا دید، به اصرار گفت که بروم تا استراحت کنم. 

آمدم نزدیک درب بزرگ. همان لحظه که می‌خواستم نزدیک ماشین شوم انفجار رخ داد. شعله آتش تا درب خروجی رسید و شیشه‌های ساختمان وسط شکست. دیوارهای سالن عقب رفته و سقف یکپارچه آمده پایین. برق خاموش، صدای ضجه و استغاثه و ذکر و دعا از زیر آوار به گوش می‌رسید. آتش‌نشانی آمده و جرثقیل می‌خواهد سقف را یکپارچه بردارد. خطر ضدانقلاب هم وجود دارد و مردم نمی‌گذارند چهره‌های سرشناس در محوطه بمانند. با زور و التماس آنها را از صحنه بیرون می‌برند.» 

نمی‌دانم بر زبان آوردم یا در دلم بود که به خاطر زنده ماندن ایشان خدا را شکر کردم، اما نمی‌دانستم او نیز به همین زودی‌ها مسافر است. پرسیدم: بهشتی چه شد؟ گفت: نمی‌دانم، خبرها متناقض است. می‌گویند سالم است، می‌گویند مجروح شده و می‌گویند به شهادت رسید. 

آن شب برای من به درازای شب عاشقان بیدل بود، اما با این تفاوت که در سحرگاهش به جای وصل، خبر از هجران آوردند. ساعت 2 بامداد بود که خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود. صبح علی‌الطلوع به نخست وزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چکار باید بکنیم. قرار شد در یک پیام رادیویی با مردم صحبت کنم و دلداریشان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم، مجلسی که خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف کشور پر کشیده بودند. کمی با نمایندگان صحبت کردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از کوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. 5/8 صبح روز بعد از حادثه بود که در اتاق کوچک بیرونی امام را دیدم. دل ما می‌لرزید که نکند از فراق «بهشتی مظلوم» دلش بایستد که دل امتی می‌ایستاد. با دیدن او، نمی‌دانم چه شد که این شعر به یادم آمد: 

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خمّ می‌سلامت، شکند اگر سبویی 

باورکردنی نبود که ایوب زمان در آن حالات که می‌دانستم آتش غم در همه وجودش شعله می‌کشد، با ذکر حادثه و لطیفه‌ای از تاریخ قدیم حوزه علمیه نجف و اشاره به سرنوش انبیاء و اولیاء به ما آرامش و اعتماد به نفس دادند. 

کبوتر خیالم بر شاخسار یاد هر عزیزی می‌نشست که هنوز نمی‌دانستم زنده‌اند یا شهید شده‌اند، چون از لحظه انفجار تاکنون کسانی را دیده بودم که فکر می‌کردم شهید شدند و کسانی را که اسمشان قبلاً جزو مجروحان بود و یا اسمشان جزو شرکت‌کنندگان در جلسه نبود، اما خبر می‌آمد که شهید شده‌اند. 

ذهنم به سوی بهشتی می‌رفت، صدایش، خیالش، نگاهش، مظلومیتش و تمام خاطراتی که سالهای سال با او داشتم، یک لحظه رهایم نمی‌کرد، مخصوصاً آن جمله‌ای که روزی به او گفتم: سید! با این همه تهمت و توهین چه می‌کنی؟ خندید و گفت: آسیاب به نوبت! 

فکر می‌کنم سه‌شنبه بود که قرار شد پیکر شهدا را تشییع کنیم. سه نظر بود: عده‌ای می‌گفتند به اصفهان ببریم، گروهی می‌گفتند به قم ببریم و اکثریتی که می‌گفتند در بهشت‌زهرا، مرکز نور باشند. در دفترم در مجلس شورای اسلامی نشسته بودم که خبر آوردند ازدحام مردم برای تشییع شهدا بیش از حد شد. قرار شد برای مردم صحبت کنم، به محض اینکه با مردم روبرو شدم، شیون مردم چنان بلند شد که من در تمام عمرم چنان صحنه اندوه‌باری را ندیده بودم و بعدها در زمان رحلت امام دیدم. دست‌های مردم آن‌چنان در فضا حرکت می‌کرد که گویی طوفانی سهمگین مزرعه گندم رسیده‌ای را به موج انداخته است و شعاری که بر شدت اشک من می‌افزود: «هاشمی هاشمی بهشتی‌ات کو؟» 

سعی می‌کردم گریه نکنم اما اشک امانم نمی‌داد، می‌دانستم همه ناظران داخلی و خارجی روی حرف‌های امروز من حساب می‌کنند. پیش از این با تکرار آیات مربوط به جنگ احد کمی خود را دلداری داده بودم و آن روز برای مردم عزادار از توطئه شومی گفتند که دشمنان انقلاب و اسلام در سر دارند. 

سخنرانی آن روز من در اسناد و مدارک هست و کسانی که می‌خواهند، می‌توانند مراجعه کنند. بعد از حرفهای من بهشتی را مردم شهر به همراه 72 شهید دیگر بر شانه‌های خویش تا بهشت زهرا بردند و من به بیمارستان برگشتم تا نگذارم داغ این خبر بر دل رفیق و همسنگرمان، آیت‌الله خامنه‌ای بنشیند. حال و روز خوبی نداشت، از درد به خود می‌پیچید، اما روزنامه و رادیو می‌خواست. گفتم: به چه کارت می‌آید؟ گفت: می‌خواهم بدانم در بیرون چه خبر است!! گریه امانم نمی‌داد و به سختی بغضم را فرو نشاندم و گفتم: آری، بیرون خیلی خبرها است که حتماً باید بدانی!!! 

گویا پس از رفتن من، فهمید و اینکه بر او چه گذشت، نمی‌دانم. من بودم و مجلسی که حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی که چهار عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضائیه‌ای که رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود. 

آتش جنگ در غرب و جنوب شعله می‌کشید و شورای عالی دفاع سه عضو اصلی خود، دکتر بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای و دکتر چمران را نداشت که چند روز پیش به شهادت رسیده بود. رقبای سیاسی که بی‌کفایتی‌شان برملا شده بود، می‌خواستند روزگار را از گردش بیندازند و پس از عبور از گردنه احد حدود هفتاد تن را همراه حمزه انقلاب شهید کردند تا خیالشان از امام و یاران امام راحت شود. 

روزهای تلخی بود، اما در آن تلخی‌ها و سختی‌ها، خدای بزرگ را بنازم که لحظاتی بسیار شیرین را رقم می‌زند، مخصوصاً آن روزی که نمایندگان مجروح را با برانکارد به صحن مجلس آورده بودند تا جلسه به حدنصاب برسد و وقتی صدای زنگ آغاز جلسه را نواختم، بر عظمت خون شهیدان درود فرستادم که با موج‌آفرینی خویش نمی‌گذارند دریای انقلاب راکد شود. 

پیر کنعانی انقلاب در هجران یوسف خویش سخنانی گفت که برای ما و دشمنان، مایه دلگرمی و دلسردی بود. مخصوصاً جمله ای که همه – دوست و دشمن را- به آتش کشید این بود که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد» تعبیر مظلوم برای مرگش تمام تارهای عنکبوتی نفاق را بر هم ریخت و تعبیر مظلوم برای زندگی‌اش، آه از نهان‌خانه دلهایی برآورد که با فریب‌خورده بودند و طعنه‌ها را آغشته به توهین و تهمت کرده بودند و در هر فرصتی به حریم پاک زندگی‌اش می‌افکندند. 

اینک از آن روزها 29 سال می‌گذرد، 29 سالی که اوراق دفترش هر روز حادثه‌ای را در سینه خویش دارد. انقلاب جوان با همه فراز و فرودها در مسیر تکامل است و امام نیست، اما وصیت‌نامه و مجموعه آثار گفتاری، شنیداری، نوشتاری و دیداری‌اش چراغ راه ماست. 

دشمنان نیز هستند، اما رنگ عوض کرده‌اند. هنوز در کیش و کمان دشمنی خویش تیرهای توهین و تهمت و دروغ را دارند که هر از چند گاهی چشم بسته و چشم باز می‌اندازند. گاهی به هدف می‌خورد و گاهی مثل همیشه بر سنگ. 

ما نیز با همه سفارشاتی که از پیرو مراد خویش داشتیم، شاید به خاطر دلتنگی‌های زمانه، سعه صدر سابق را نداریم. دشمنان ما وسیع‌تر شده‌اند، اما دایره دشمن‌شناسی ما محدود شده است. دشمنان دوست‌نما در ما رخنه کرده‌اند و بر پنجره نگاه ما برای رویت دوردست‌ها گل گرفته‌اند، روزمرگی ما را به اضطراب واداشته است. 

مشفقانه‌ترین انتقادها را برنمی‌تابیم و نقشه‌های شوم دشمنان دوست‌نما را درنمی‌یابیم. نفاق را صداقت، توهین را صراحت، دروغ را درایت، تهمت را شجاعت و شعار را بصیرت می‌دانیم. اما در این آشفته بازار، انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام راحل آن عزیزی است که:
گر نگه‌دار وی آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد. 

انقلاب آن روزها اگر با رفتن مطهری، بهشتی، باهنر و رجایی احساس خلاء می‌کرد - که با وجود امام نمی‌کرد-، امروز مطهری‌ها، بهشتی‌ها، باهنرها و رجایی‌ها فراوانند و حتی اگر تیر تهمت‌ها برای ترور شخصیت‌ها زهرآگین شود، پادزهر داوری مردم نمی‌گذارد بار گرانقدر این درخت تناور، یعنی انقلاب اسلامی خشک و حتی شاخ و برگ‌هایش پژمرده گردد. 

سرچشمه انقلاب هنوز جوشان است و زلال جاری آن شاید در مسیر گل‌آلود شود، اما این وعده تخلف‌ناپذیر خداوندی در «استعینوا بالصبر و الصلاه» و «ان تنصروا الله ینصرکم» است که انشاءالله به اقیانوس ظهور حضرت حق می‌پیوندد. انشاءالله.

مرجع : ایلنا